خانه ایرانی

نام:

اينجانب خسرو صحّاف فارغ التحصيل معماري بسال 1373 از دانشگاه علم و صنعت ايران بوده و در حال حاضر دانشجوي دوره دكتري معماري در واحد علوم و تحقيقات تهران و مدرس دانشكده معماري دانشگاه آزاد اسلامي مشهد مي باشم.وب لاگ خانه ايراني فعاليت خود در زمينه مباحث معماري از سال 1383 آغاز نموده است.

جمعه، خرداد ۱۱، ۱۳۸۶

پروژه های دانشگاهی

چکیده تحقیق " معماری زمین خراشی "

دهه هاي 60 و 70 در قرن گذشته ، بستر نقدي درون زا و همه گير نسبت به نتايج مدرنيسم در جامعه انساني بود.آن ديدگاهي كه طبعا در مسير تفكر نقادانه و انسان مدارانه مدرنيته شكل گرفته بود ، وجوه تاريك و غفلت هائي را در كنار جامه عمل پوشاندن به باور بهشت روي زمين به همراه داشت كه جدا از تلاش هاي مقدسي كه براي نيل به آزادي و برابري و بالفعل كردن استعدادهاي نهفته در طبيعت و انسان انجام مي داد ، اما باز هم به دليل نگاه سودمند مدارانه و فرصت طلبانه ( نگاه ابزاري مدرن ) و بهره برداري بي رويه و بي حد و مرز منابع ، تا اندازه اي كه حتي حدود ديگران را نيز زير سؤال ببرد ، سبب گرديد مرزهاي حتي بعضي از اين شعارهاي مقدس ، شكسته شود و باعث گردد زمين در مرحله نابودي قرار گيرد.جنگ جهاني دوم كه قبل از اين دهه اتفاق افتاد ، اوج اين فجايع بود. در اين دهه بود كه بعد از جنگ اعراب و اسرائيل و تصميم كشورهاي نفت خيز خاورميانه در مورد عدم صادرات نفت به كشورهاي پيشرفته ، مهمترين زنگ خطر يعني تامين انرژي براي غربيان ، نواخته شد.البته نقد ماشيني شدن انسان مدرن و صدماتي كه از اين ديدگاه بر پيكره و بستر زندگي ، چه زمين و چه باورهاي جمعي حاصل شده بود نيز از دسته اين اعلام خطرها و نقدها بود.به عنوان مثال ، كتاب تراژدي مشتركات نوشته هاردين در سال 1977 و كتاب كوچك زيباست نوشته شوماخر در سال 1974 به بررسي انهدام زمين و كليه دارائي هاي مشترك انسان بر اثر اين توليد بيش از حد و زياده خواهي ، پرداخته بودند.
به هرحال باور جمعي در دفاع از سرمايه مشترك و اصلي انسان ، يعني زمين و محيط زيست ، و تلاش سازمان هاي دولتي و بين المللي و محققين و صاحب نظران جهت ارائه راهكارهاي عملي ، سبب ايجاد تحولات در زمينه هاي مختلف گشت و البته اين تلاش در معماري نيز جريان يافت.در واقع ، توسعه پايدار، بازنگري اصلاح طلبانه اي به مدرنيسم و سنت ، و راهكارهاي آشتي جويانه مابين اين دو ، بوده است.
در سال 1983 در اجلاس نروژ ، توسعه پايدار اينگونه تعبير شد : " توسعه اي كه نيازهاي كنوني را بدون كاهش توانايي نسل هاي آتي در تامين نيازهايشان برآورده كند. " بر اين اساس توسعه پايدار ، نوعي توسعه است كه در مقياسي به نياز بشر كنوني پاسخ گويد كه امكاناتي را كه مي تواند به نياز آيندگان پاسخ گويد ، نابود نسازد.با توجه به اين نكات ، طراحي پايدار نوعي دخل و تصرف در محيط است كه تلاش مي كند راه حل هائي را ابداع نمايد كه با اهداف محيطي ، اجتماعي و اقتصادي در يك نگاه كل نگر و درهم آميخته ، به تعادلي دست يابد كه بتواند كيفيت برتري را براي زندگي نسل كنوني ، و ميراث مناسبي را جهت آيندگان ، فراهم سازد.
در معماري معاصر ، اين تغييرات كه با توجه به معيارهاي زيست اقليمي و پايداري پديد مي آيند ، هر روز اهميت بيشتري پيدا كرده و سخن از پايداري در معماري را نه تنها به پايداري فيزيكي ساختمان ، بلكه به پايداري و حفظ يك كليت به هم پيوسته يعني سياره زمين و منابع انرژي آن نيز مي توان تعبير كرد كه در آن ، مواد و منابع در دسترس ، بيش از هدر دادن يا ناديده گرفتن شان ، مي بايست با كارائي بيشتري در همه جهات بكار گرفته شوند و به تعبيري با بهره گيري از بوم شناسي ساختمان ، كه تاكيد بر قابليت تلفيق ساختمان با عوامل محيطي و جوي دارد ، سعي در نيل به كيفيات فضايي و آسايش ، كالبد و فرم مناسب ، در طراحي معماري مي تواند باشد.
جهت نيل به اين اهداف ، معماران و صاحب نظران سعي كرده اند با ارائه گونه ها و الگوهاي متفاوت و بررسي راه هاي گوناگون ، گونه هائي از معماري را كه بتواند در دست يافتن به اين اهداف ( توسعه پايدار ) مناسب تر باشد و مشكلاتي از قبيل : 1- اشغال شدن تمام فضاي جامعه با ساختمان هاي متراكم و انبوه و با نماهائي صلب و بي روح ( از جنس بتن و فولاد و آلكوباند و مصالحي از اين قبيل ) و خالي از هرگونه پوشش گياهي يا مصالح طبيعي قابل بازيافت و تجديد پذير و در نتيجه آسيب ديدن و كسل شدن روحيات انسان ها به عنوان افرادي كه در تمام مدت شبانه روز، حداقل با يكي از چنين فضاهائي سر و كار دارند ، و در نتيجه كم شدن ظرفيت رواني آنها و ايجاد درگيري هاي مكرر و كاهش بازده كاري افراد.2- استفاده از منابع انرژي تجديد ناپذير و استفاده از سوخت هاي فسيلي و ايجاد آلودگي محيطي ( گازهاي سمي ) و عدم توجه كافي به بازيافت مواد و مصالح داراي عمر مفيد طولاني 3- هزينه بالاي مصرف انرژي وعدم توجه به استفاده از مصالح بومي ( محلي ) و در نتيجه افزايش هزينه هاي حمل و نقل در ساختمان سازي را حل نمايد ، معرفي نمايند.
كن يانگ به عنوان يكي از معماران صاحب نظر ، با طرح معماري زمين خراشي و زيرزمين خراشي ، الگوئي نو كه البته در حد نظريه بوده و قطعا قابل نقد مي باشد ، ارائه داده است.معماري زمين خراشي معماري اي است كه همراهي با اكوسيستم هاي گياهي و جانوري را مد نظر قرار داده و طرح ها و نقشه ها در آن به گونه اي است كه مجموعه اي از فضاهاي سبز يا نقاط سبز يا گذرها و معابر خطي و طولي كه داراي نوارها و مسيرهاي سبز متصل به يكديگر هستند را در آنها مد نظر قرار مي دهد ، تا از اين طريق يا يك كل به هم پيوسته را ايجاد نمايند يا سبب اتصال قطعات جداي از يكديگر شوند.همچنين ساختمان ها در اينگونه ، با ارتفاع متوسط بوده و سطح اشغال افقي گسترده اي دارند.مجموعه اين راهروهاي اكولوژيكي و قطعات و اجزاء احجام گسترش يافته در افق ، باعث ازدياد چشم اندازها و مناظر سبز و ايجاد كلان اقليم ها و افزايش پايداري و كاهش حرارت مناطق شهري و بهبود آب و هوا به خصوص از نظر آلاينده ها و بسياري موارد ديگر مي گردد. ( در حاليكه متاسفانه اين نكات در ساختمانهاي بلند امروزي ، همانطور كه در بخش مشكل چيست ، مطرح شد ، مشاهده نمي شود. )
اهميت و جذابيت برخورد با اين گونه جديد معماري ، سبب شد كه عنوان پژوهش اين گروه ، بررسي معماري زمين خراشي و در حقيقت ، يافتن الگوئي نو در طراحي معماري معاصر و آينده گردد.در واقع آشنايي با موضوع معماري زمين خراشي و مفهوم توسعه و طراحي پايدار سبب مي شود كه در ابتدا جسارت نقد اينگونه را بر اساس مفاهيم توسعه پايدار به خود داده و سپس سعي نمائيم با توجه به ويژگي ها و مشكلات زمينه طرح ها بخصوص در كشورمان ،( مانند عدم رويكرد به فضاهاي تجميعي و علاقه به تك پلاك بودن و كم آبي و كمبود تكنولوژي هاي جديد و.... ) راهكارهايي عملي جهت پياده كردن اين الگو در ساخت و سازهاي معاصر، ارائه نمائيم.
در اينجا ذكر برخي مزاياي اين شيوه در ساختمان سازي را بدين صورت مي توان بيان كرد :
1-ايجاد و خلق نوع جديدي از سازگاري ها و بوم هاي اكولوژيكي
2- بازآفريني و نوسازي سازگاري هاي جديد در ميان محيط زيست ( فضاي سبز مصنوعي )
3- افزايش ميزان و مقدار مواد و بسترهاي زراعي و پوشش هاي گياهي
4- بهبود و توسعه آب و هواي كلان اقليم

البته نقدهايي نيز به اين نظريه نوپا ، وارد مي گردد. از جمله :
1- گسترش ساختمان در سطح ، موجب ازبين رفتن بستر موجود اكوسيستم در ابعاد وسيع مي گردد
2- جهت جبران خسارت از بين رفتن اكوسيستم ، بستر اكوسيستم مصنوعي جديد با هزينه هاي بيشتر ايجاد مي گردد
3- انسان در اين توجه به اهميت اكوسيستم گياهي و جانوري چه جايگاهي دارد ؟
به هرحال اميدواريم كه پژوهش اين گروه به عنوان بخش كوچكي از جامعه معماران ، آثار و نتايج سودمندي را به همراه داشته باشد. نتايجي از قبيل :
1-آگاه كردن جامعه از طريق آموزش هاي همگاني از جمله رسانه هاي گروهي _ آموزش هاي تئوري و عملي ( اجرائي ) در دانشگاه ها و واحد هاي پژوهشي
2-تصويب بودجه _ تنظيم آئين نامه ها ، ضوابط و دستورالعمل ها ، توسط ارگانهاي دولتي جهت امكان تبديل اراضي تفكيك شده با مالكيت شخصي (خصوصي) به اراضي و بستري به منظوراحداث چنين ساختمانهائي
3-برگزاري سمينارهائي جهت شناساندن اين معماري به قشر تحصيلكرده و سرمايه گزار در بخش خصوصي
4-بهينه سازي كاربردي زمين هاي شهري و منطقه اي .