نام:

اينجانب خسرو صحّاف فارغ التحصيل معماري بسال 1373 از دانشگاه علم و صنعت ايران بوده و در حال حاضر دانشجوي دوره دكتري معماري در واحد علوم و تحقيقات تهران و مدرس دانشكده معماري دانشگاه آزاد اسلامي مشهد مي باشم.وب لاگ خانه ايراني فعاليت خود در زمينه مباحث معماري از سال 1383 آغاز نموده است.

چهارشنبه، فروردین ۲۴، ۱۳۸۴

در جست وجوی کیمیای فراغت

(متن زیر مربوط است به بخشی از مقاله "در جست و جوی کیمیای فراغت " به قلم آقای جواد مهدیزاده درمجله جستارهای شهرسازی شماره 10 و 11)



درآغاز سدة بيست و يكم انسان وارد مرحلة تازه اي از تاريخ خودشده است كه با عنوانهايي مثل عصراطلاعات، جامعة شبكه اي ، عصر پسامدرن ، عصر مجازي و مانند اينها ازآن نام برده مي شود . عصري كه بر ميراث تجارب عظيم و شگرف دوران صنعتي وفرا صنعتي و دستاوردهاي گستردة مادي و معنوي آن استوار است . اما در عين حال اين عصر جديد با مسائل سترگي رو به روشده است كه گويا همة تمدن بشري و سرنوشت همةانسانها را در هاله اي از ابهام ، پرسش و ترديد فرو برده است . انگار درهرلحظه « هر آنچه سخت واستوار است دود مي شود و به هوا مي رود » . اگر چه در راه بهسازي و تسهيل زندگي انسان ، همه چيز به صورت انبوه ، عظيم ، سريع، نو، پرجاذبه ، رشك آميز ، پر شكوه ، پيچيده و در دسترس پذير در آمده است ، ولي انگار در متن اين هنگامه ، « اصل زندگي » روز به روز رو به تحليل و فراموشي مي رود . اگر فرزانگان اعصار گذشته با اتكا به اصول موضوعة عقلي و منطقي مي كوشيدند كه به سوالها و نيازهاي زمان خود پاسخ دهند ، انديشمندان و فرهيختگان روزگار ما با اين وضعيت هستي سوز و جانكاه در گير شده اند كه اصلاً چه هستند ؟ نيازها كدامند؟و اصول موضوعه چيست ؟
آرزوهاي زيباي پيشرفت و ترقي ، كاهش رنج و اوقات كار ، كاهش جنگ بيماري ، كاهش فقر و بي عدالتي و . . . گويا به كابوس هايي فراگير بدل شده است . همه بيشتر مي دانيم ، بيشتر كار مي كنيم ، بيشتر مي دويم ، بيشتر به دست مي آوريم ؛ ولي انگار فرصتي براي زندگي كردن و احساس فراغت نداريم . براي دستيابي به « اهداف بزرگ » ديگر مجالي و امكاني براي نيازهاي ساده و معصوم مثل ديدن ماه ، نوشيدن آب از چشمه ، درددل با مادر بزرگ، آب تني در حوض ، چيدن توت از درخت ، جمع كردن برگ حياط ، ديدار از خاله و دايي ، گفت وگوي جمعي ، غذا خوردن با خانواده ، لذت پياده روي در كوچه باغ ، روي پشت بام خوابيدن و شمردن ستاره ها ، بلعيدن هواي تازه ، كاشتن سبزي در باغچه ، تهيه ترشي و مربا در خانه ، پرسه زدن در بازار ، چانه زدن با دكاندار محله ، كمك گرفتن از همسايه ، تعمير لباس هاي كهنه ، خواب كوتاه بعد از ظهر و . . . باقي نمانده است . انگار تمام زندگي خلاصه شده است به جست و جوي براي يافتن سر پناهي حقير و شغلي تصادفي ، گير كردن در ترافيك ، دغدغة پرداخت اقساط ، دلهرة كنكور و تحصيل ، انتظار كشيدن در صف هاي بي شمار ، ترس از جنگ و ترور ، ترس از بيماري هاي مرموز ، ترس از دزدي ونا امني ، سردر گمي در اداره ها و مانند اينهاو تنها دلخوشي ها نيز خلاصه شده است به خواندن حوادث روزنامه ها، پيگيري اخبار فوتبال ، تماشاي سريال هاي اجباري ، پرسه زدن در شبكه هاي ماهواره اي ، تماشاي پيشخان مغازه ها ، خوردن ساندويچ و پيتزا ، حرف زدن با تلفن و نقشه كشيدن براي خريد اتومبيل و تلفن همراه و حسرت خوردن براي آخرين محصولات مصرفي و مد . . . .
اين وضعيت به غير از گروههايي اندك ، تقريباً به يك شيوة زندگي عمومي در سراسر جهان ، دركشورهاي پيشرفته يا در حال توسعه و درميان طبقات فرا دست و فرودست ، تبديل شده است . در چنين شرايطي است كه موضوع « اوقات فراغت » به عنوان اهرمي براي رخنه در بن بست زندگي يكنواخت و كسالت آورو بي معناي جامعة فرا صنعتي ، اهميتي محوري و حياتي پيدا كرده است بسياري از روان شناسان ، جامعه شناسان و پژوهشگران اجتماعي به اين نتيجه رسيده اند كه پيشرفت و توسعة جوامع معاصر به زيان از دست رفتن حسن معنا و رضايت در زندگي تمام شده است . اين وضعيت بر خلاف نظريه ها و رويكردهاي رايج سدة پيش ، فقط به كاركردهاي جامعة طبقاتي يا توطئة سرمايه داران و قدرتمندان مربوط نمي شود .
بحران اوقات فراغت يك پديدة تمدني ، فرا طبقاتي و جهاني محسوب مي شود و بنا براين به يك بسيج همگاني ، همفكري و همدلي جهاني و تغيير بنيادهاي فكري و ساختارهاي سياسي ، اقتصادي و اجتماعي نياز دارد . بازنگری در مفهوم اوقات فراغت ، در عرصه فردی و اجتماعی ، افق های تازه ای برای احیای ارزشها و لذت های از دست رفته و راههای دستیابی به احساس معنا ، خودشکوفایی ، سرزندگی و رضایتمندی در شرایط دشوار و بغرنج دنیای معاصر می گشاید .
اما نکته مهم این است که در کشورهای پیشرفته موضوع اوقات فراغت اولاً به عنوان یک رشته علمی جایگاه استواری پیدا کرده است و ثانیاً برنامه ریزی و مدیریت اوقات فراغت به بخشی از نظام عمومی برنامه ریزی با مشارکت بخشهای عمومی ، خصوصی و تشکلهای مردمی تبدیل شده است . اما در کشورهای کمتر توسعه یافته ، موضوع اوقات فراغت ، هنوز پدیده ای فرعی ، غیر ضروری و تفننی تلقی می شود و بنابراین مثل بسیاری از زمینه های دیگر به نهاد سازی و فرهنگ سازی نیاز دارند .